عرفان من...Erfane Man

ساخت وبلاگ
 تا که برافروخت جام ؛ عشق علیه السّلام داد به مستان پیام ؛ عشق علیه السّلام  ساحت میخانه را ، گلشن توحید کرد با نفس مشک فام ؛ عشق علیه السّلام  ناهـــی بیـــدار را ، داد بـــــرات حضـــــور آمـــــر حی لاینام ؛ عشق علیه السّلام  رتبــــه ی پیغمبــــری ، یافت ز نیک اختــری بـــــرد ز دلها ظلام ؛ عشق علیه السّلام  زهـــــد ریــا را نخست ، کـرد به عزم درست بــــر همه یاران حرام ؛ عشق علیه السّلام  زاغ تفرعـــن بـه بنــــد ، با یــــدبیضــــا فکند کبک بهشتی خــــرام ؛ عشق علیه السّلام  از شررستــــان شــــر ، لالـــــه بــر آورد سر بــــــا دم خیـــرالانام ؛ عشق علیه السّلام  ساخت چــــو از می وضو ، کرد بــه میخانه رو داد بــــه رنـــدان سلام ؛ عشق علیه السّلام  در قــــــدح اهـــــل درد ، دُرد صمیمانـــــه کرد ساقـــــی کأس الکرام ؛ عشق علیه السّلام  وسوســـه کاران عقــــل ، بنــده ی خاص ویند تــــا که دهـــــد بار عام ؛ عشق علیه السّلام  پخته شــــو ار عاشقــــی ، راهـــــرو صادقـی دست نگیــــرد ز خــــام ؛ عشق علیه السّلام  مطل عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

 کشتی مرا، اکنون بگو دیگر چه می‌خواهی؟زین کشته‌ی بی‌آرزو دیگر چه می‌خواهی؟ در جان من دیگر نماند آن شور سرمستیخالی ز مِی شد آن سبو، دیگر چه می‌خواهی؟ گفتی بگو، گفتم، ولی نشنیدی و در منافسرد ذوق گفتگو، دیگر چه می‌خواهی؟ حالم چه می‌پرسی، نشسته خار در چشممزهراب جوشد از گلو، دیگر چه می‌خواهی؟ با اشک پروردم تو را ای گل، ولی هیهاتکان آب برگردد به جو، دیگر چه می‌خواهی؟ خون دل عاشق حلال انگاشتی، حق بودخونش حلالت باد، از او دیگر چه می‌خواهی؟      عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آچون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادرای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدیاز پا و سر بریدی بی‌پا و سر به رقص آ تیغی به دست خونی آمد مرا که چونیگفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ از عشق تاجداران در چرخ او چو بارانآن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ ای مست هست گشته بر تو فنا نبشتهرقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ در دست جام باده آمد بتم پیادهگر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ پایان جنگ آمد آواز چنگ آمدیوسف ز چاه آمد ای بی‌هنر به رقص آ تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشدهجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانیکای بی‌خبر فنا شو ای باخبر به رقص آ طاووس ما درآید وان رنگ‌ها برآیدبا مرغ جان سراید بی‌بال و پر به رقص آ کور و کران عالم دید از مسیح مرهمگفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین استاندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

تو زخم مى زنى و شیوه ات لطافت نیستبگو ، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟  نگو به تلخى این اتفاق عادت کنکه عشق حادثه اى مبتلا به عادت نیست درون آینه غیر از خودت چه مى بینى ؟تو هم شبیه منى هیچ کس کنارت نیست پر از گلایه ام اما به جبر خندانمهمیشه واقعیت ناشى از حقیقت نیست برو سفر بسلامت ولى بدان از عشقاگر که خیر ندیدى بدون علت نیست فقط اجازه بده در نبودنت شب هاکمى به فکر تو باشم اگر جسارت نیست عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

 باورش ... نه ! زیاد مشکل نیست ، حرف هایی که بر دلم ماندندآسمان تمام دنیا را ابرهای سیاه پوشاندند آسمان بودنت بدیهی بود ، قبله یعنی نگاه غمگینتو چه احمق شدند دستانی که تو را رو به قبله خواباندند چشم هایم فقط تو را می دید که شبیه فرشته ها بودیو تو را مثل تکه ای خورشید بین دستان ماه پیچاندند مثل یک قطره نور سر می خورد بدنت روی خاطراتی کهآدمک های ظاهرا” غمگین ، دور تا دور خانه چرخاندند گورکن با تمام سنگدلیش خاک می ریخت روی خاطره هامو تمام وجود ماهت را خاک های سیاه پوشاندند تو نبودی که قصه می گفتی ، من نبودم که گریه می کردمحس یک شعر تازه بودی که عده ای آیه آیه می خواندند نه کسی گریه می کند بی تو ، نه کسی داد می زند که نروباورش هم زیاد مشکل نیست، حرف هایی که بر دلم ماندند ...      عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

هر بارعکسی از تو رادر رودخانه غرق می کنمکمی پایین ترجنازه ی عکاسی را از آب بیرون می کشند حالا این مردغرق شده است در میز و صندلی اداره اش آن زنغرق شده استدر آینه ی توی کیف و آن ها که در خیابان فریاد می کشنددر مشت های گره کرده ی شان تودست های زیادی داریدست داری در قتل ناتالی ووددست داری در غرق شدن کشتی های پرتغالیدست گذاشته ای روی روزنامه هادستبرد زده ای به بانک هادست برده ای در فکر مرداننگاه کنآن مرد هنوز دارد به تو فکر می کنداین را از سایه اش فهمیدمسایه ی زنی زیبا که بر زمین افتاده است  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

 نمی خواهم برای زیستن جزایر، قصرها و برج ها را چه لذتی فراتر از زیستن در ضمایر!  اکنون دگر برکن لباست را نشانی ها و تصاویر را    من، تورا اینگونه نمی خواهم هماره در هیبت دیگری، دخترِ همیشه از چیزی  تو را ناب می خواهم ، آزاد تو؛ بی هیچ کاستی   می دانم آنگاه که بخوانم تورا میان همه جهانیان، تنها تو، تو خواهی بود و آنگاه که بپرسی مرا، او که تو را می خواند کیست؟ او که تو را از آن خویش می خواهد  مدفون خواهم ساخت نام ها را، عناوین را ، تاریخ را همه چیز را درهم خواهم شکست تمامی آنچه را که پیش از زادن بر من آوار کرده‌اند     و به گاه ورود  به گمنامی و عریانی ابدی سنگ و جهان تو را خواهم گفت: ”من تو را می خواهم ، این منم “ pedro Salinas (ازکتاب : صدایی وامدارتو) عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

 امشب ای ماه به درد دل من تسکینیآخر ای ماه تو هم درد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانمکه تو از دوری خورشید چه ها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون منسر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشکتو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه مهتاب غم از دل شویندامشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی من مگر طالع خود در تو توانم دیدنکه توهم آینه بخت غبار آگینی باغبان خار ندامت به جگر می شکندبرو ای گل که سزاوار همان گلچینی نی محزون مگر از تربت فرهاد دمیدکه کند شکوه ز هجران لب شیرینی تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزانگر خود انصاف کنی مستحق نفرینی کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زدای پرستو که پیام آور فروردینی شهریارا اگر آیین محبت باشدچه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

یادگار از تو همین سوخته جانی است مراشعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا به تماشای تن سوخته ات آمده اممرگ من باد که این گونه توانی است مرا نه زخون گریه آن زخم ، گزیری ست تو رانه از این گریه یکریز ، امانی است مرا باورم نیست ، نگاه تو و این خاموشی؟باز برگردش چشم تو گمانی است مرا چه زنم لاف و رفاقت ؟ نه غمم چون غم توستنه از آن گرم دلی هیچ نشانی است مرا گو بسوزد تنه خشک مرا غم ، که به کفبرگ و باری نبود دیر زمانی است مرا عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت!ورنه برکشته تو گریه روا نیست مرا   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

 با خشمِ خود ، اگر به خود آزار می دهم ،تاوانِ مهربانیِ بسیار می دهم! در آستینِ خویش به یک عمر آزگار ،دیوانه وار ، پرورشِ مار می دهم! با "هرکه" مهربان نشوید ای برادران من دیده ام نتیجه و زنهار می دهم... عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

لعنت به من به زندگی بی تو بودنمآرام می کنند مرا فکر تیغ هاپرتاب کرده اند غم و رنج و درد رابر لحظه های خود کشی ام منجنیق ها می ترسم از تداوم خوابی که راست بودچیزی ته دلت که نگفتی و غم شدم آنقدر عاشقانه بریدی دل از دلم که سال هاست عاشق مرگ خودم شدم می خواستم ببینمت اما محال بوداین خواب ها که وقت پریدن نداشتند رگ های بی تفاوتم اما هنوز هم افسوس که خیال بریدن نداشتند لعنت به من! به من که بدون تو بغض را در لحظه های دلخوشی ام چرخ کرده ام بر من که رنج و درد و غم و اضطراب را در قرص های خودکشی ام چرخ کرده ام عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 149 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

رفتم که درین شهر نبینی اثرم رالب های ترک خورده و چشمان ترم را حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیستای قیچی تقدیر مچین بال و پرم را تنها شدم آن قدر که انگار نه انگاربا آینه آراسته ام دور و برم را فردا چه طلب می کند آن یار که دیروزدل برده و امروز طلب کرده سرم را من ماهی دریایم و دل تنگم از این تُنگای مرگ به تعویق میفکن سفرم را  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

                                                                                     رفتن گاهی شبیه صاعقه ست  فقط فرصت داری پلک بزنیو دیگر نیست حتی زمان نداری، خاطره اش را آن طور که دلت می خواهد بسازی مثلا، یک دل سیر در آغوشش بگیری رد یک رنگین کمان را نشانش بدهی نام یک خیابان را "لبخند ما" بگذاری... قار قار کلاغ می افتد به سرم و فکر می کنم خوش به حال پیچ امین الدوله ی حیاط  از دیوار رویا هم، بالاتر می رود کاش آن شب گفته بودم "هزار شکوفه می دهد سرانگشتانم میانه باغچه ی سبز دستانت" این را برای تو نوشتم  نصفه،نیمه مانده حالا که هستی، بیا همین ها را بخوان اسم خیابان مان هم بشود"لبخند ما"  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

عاقبت قلب تو را با شعر راضی می کنمبا ردیف و قافیه دیوانه بازی می کنم می روم در مجلس مشروطه ساکن می شومیک سخنرانی علیه حزب نازی می کنم انقلابی می کنم سبز و سپید و سرخ و زردقلب خود را با تو تقسیم اراضی می کنم کودتای مخملی در چشم مهرویان رواستحصر می سازم تو را، پرونده سازی می کنم کاش می شد صورت ماه تو گلباران کنمتا تویی دروازه‌بان در حمله بازی می کنم   طفل جانم خسته شد در مکتب بی‌مهری‌اتبس که دارم با کلامت جمله‌سازی می کنم گر تو برگردی به این کاشانه بعد از سالها  باز مهمانی و من مهمان نوازی می کنم...   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست   مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست   آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست   بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست   باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مسئله هاست   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن  سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شب های روشن  خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه  خدا حافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه  خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته  تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دل های خسته  تو را می سپارم به مینای مهتاب تو را می سپارم به دامان دریا  اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را می سپارم به رویای فردا  به شب می سپارم تو را تا نسوزد به دل می سپارم تو را تا نمیرد  اگر چشمه واژه از غم نخشکد اگر روزگار این صدا را نگیرد  خداحافظ ای برگ و بار دل من خدا حافظ ای سایه سار همیشه  اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم خداحافظ ای نوبهار همیشه   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

ایران ای سرای امیدبر بامت سپیده دمید بنگر کزین ره پر خونخورشیدی خجسته رسید اگر چه دل ها پر خون استشکوه شادی افزون است سپیده ما گلگون است ،وای گلگون استکه دست دشمن در خون است ای ایران غمت مرسادجاویدان شکوه تو باد راه ما راه حق راه بهروزی استاتحاد اتحاد رمز پیروزی است صلح و آزادی جاودانه در همه جهان، خوش باد یادگار خون عاشقان،ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد...  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادیدست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش رامی دوم به پای سر در قفای آزادی با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی بازحمله میکند دایم بر بنای آزادی در محیط طوفان زا ، ماهرانه در جنگ استناخدای استبداد با خدای آزادی دامن محبت را گر کنی ز خون رنگینمی توان تو را گفتن پیشوای آزادی فرخی ز جان و دل می کند در این محفلدل نثار استقلال ، جان فدای آزادی   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﻟﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﻧﻮﺍﺯﯼ میﮑﻨﻢﺩﻟﺒﺮﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﻢ ﺧﺎﻝ لب هاﯾﺶ ﻭﻟﯽﺍﻭ نمی دﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﻮﺍﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺩ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻮ می برﺩﻣﻦ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﺑﺎﺩﯼ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﯾﮑﻪ ﺗﺎﺯﯼ می کنم ﺍﻭ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﯼ ﺑﺎ ﻧﻮﺭ ﺑﺎﺯﯼ می کندﻣﻦ ﭼﻨﺎﻥ ﯾﮏ ﻣﺮﻍ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﻨﻮﺍﺯﯼ می کنم ﻋﺎﻗﺒﺖ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﺍیﺭﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﺎﺯﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ...   عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03

جرس از همهمه افتاد که بازکاروان افتد در راه درنگ نای آوازگر پیک خروسبه هر آن دور طنین داد چو زنگشب سپیدی زد و چون مار گریخت روز ماری گشت آغوش گشود قطره قطره همه دنیای وجود  ریخت در دامن این مار کبود ریخت بر خاک همه اخترکان خاک رخساره دگر بگرفت سایه های دشت از هم واشد دشت خمیازه ز پیکر بگرفت لحظه ای در آن هر چه مشکوک لحظه در آن همه چیز از هم دور  لحظه ای در آن هر چیز رفیق  لحظه در آن هر چه مبهم و کورآسمان آشتی دشمن و دوست گرگ و میش از یک جوی آب خورند روی باروی ویران افق نیزه زاران طلا تاب خورند طاق تا بربندد در ره نور رنگ ها می جنبند از همه جا شاخه ها ساخته گهواره صوت سایه ها رانده ز هم چون گله ها روی هر نقش تولد بنشست زندگی لذت تکرار گرفت فوج رنگین صداها رمه وار  دشنه از دست شب تار گرفت روی پیشانی گلدسته شهر  صبح بنشسته و ره رویا زد  خوابها بشکست از جنبش نور  نبض حرکت در ژرفاها زد  عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 5:03